ایران اینترنشنال۲۱ مهر ۱۴۰۴

سلامت روان فردی و جمعی در ایران

سلامت روان که ماه اکتبر را به نام آگاهی آن می‌شناسیم، فراتر از فقدان اختلال یا بیماری است. این مفهوم شامل توانایی فرد برای مقابله با فشارهای زندگی، مدیریت احساسات و روابط خود، و مشارکت فعال و موثر در جامعه می‌شود.

در واقع، سلامت روان حالتی از بهزیستی روانی-اجتماعی است که به فرد امکان تجربه یک زندگی معنادار، ایجاد ارتباطات موثر با دیگران و فعالیت سازنده در جامعه را می‌دهد.

جامعه ما در دهه‌های اخیر تحت تاثیر چرخه‌ای مداوم از بحران‌های چندگانه قرار گرفته است، مانند جنگ‌، محدودیت‌ها و فشارهای اجتماعی، تحریم‌های اقتصادی فلج‌کننده، بی‌ثباتی‌های سیاسی و همه‌گیری کرونا.

این تحولات عمیق تاریخی و اجتماعی باعث افزایش اضطراب، افسردگی و احساس ناامیدی در بخش‌های گسترده‌ای از جامعه ایران شده‌اند.

داده‌های رسمی نشان می‌دهند حدود ۲۵ تا ۳۰ درصد از جمعیت ایران با نوعی اختلال روانی مواجه‌اند و فشارهای مزمن اقتصادی و اجتماعی، وضعیت روان جمعی را در مرحله هشدار قرار داده است.

تحلیل سلامت روان جمعی که شاخص رفاه فردی و ستون پایداری اجتماعی به شمار می‌رود، نیازمند پیوند دادن تجربه‌های فردی با شرایط ساختاری و تاریخی جامعه است.

این رویکرد چندبعدی بر ضرورت توجه به پویایی‌های اجتماعی و عدالت ساختاری تاکید می‌کند.

[@portabletext/react] Unknown block type "inlinecontent", specify a component for it in the `components.types` prop

وضعیت سلامت روان: تکیه بر داده‌های پژوهشی

چشم‌انداز کلی: مجموعه‌ای از شواهد پژوهشی و گزارش‌های رسمی نشان می‌دهد بار مشکلات روانی در جامعه به‌طور فزاینده‌ای افزایش یافته است.

برآوردهای پیمایشی ملی و نهادهای علمی کشور شیوع اختلالات روانی را در گستره‌ای بین ۲۵ تا ۳۰ درصد جمعیت گزارش کرده‌اند.

این عدد بدان معناست که تقریبا یک‌چهارم تا یک‌سوم افراد در دوره‌های معینی از عمر خود با حداقل یک مشکل روان‌شناختی روبه‌رو بوده‌اند.

پراکندگی منطقه‌ای و الگوهای جمعیتی: شیوع اختلالات روانی در شهرها و به‌ویژه در پایتخت بالاتر از میانگین کشوری گزارش شده است.

به‌عنوان مثال، برخی پژوهش‌ها و گزارش‌ها برای تهران حدود ۳۷ درصد اختلال روانی را ذکر کرده‌اند (با شیوع بالاتر در زنان).

شایع‌ترین مشکلات در مطالعات شهری شامل افسردگی، اضطراب و اختلالات مرتبط با عملکرد روزمره است.

گروه‌های حساس که در بیشتر مطالعات برجسته شده‌اند، عبارتند از

• زنان: افسردگی در زنان نسبتا دو برابر مردان گزارش شده است.

• جوانان و دانشجویان: با افزایش اضطراب و افت انگیزه روبه‌رو هستند

• سالمندان تنها و اقشار کم‌درآمد یا ساکن در مناطق محروم

یافته‌ها حاکی از آن است که ترکیب فشارهای اقتصادی، آموزشی و خانوادگی، به‌ویژه برای جوانان، بار روانی را تشدید کرده است.

تاثیرات اقتصادی و محیط کار: یافته‌های نظرسنجی‌ها و تحلیل‌ها نشان می‌دهد که سطح تجربه ناخوشایند عاطفی (استرس، خشم، اندوه) در محیط کار برای گروه بزرگی از کارمندان و کارگران بالا است.

حدود ۴۸ درصد از کارمندان/کارگران احساس استرس روزانه و ۳۴ درصد تجربه خشم روزانه داشته‌اند.

این ارقام بازتاب کاهش امید به آینده و فشار معیشتی در فضای کار و زندگی محسوب می‌شوند.

خودکشی و روند ناگوار: شاخص‌های مرتبط با خودکشی و اقدام به خودکشی در سال‌های اخیر رو به افزایش گزارش شده‌اند.

بر اساس چند گزارش رسمی و تخصصی، در یک بازه حدودا هفت ساله، آمار اقدام به خودکشی رشد قابل‌ توجهی داشته است.

افزایش اقدام به خودکشی در میان نوجوانان و گروه‌های جوان نیز در گزارش‌ها برجسته شده و این مساله به‌شدت هشداردهنده است.

نقش همه‌گیری، رسانه‌ها و فضای مجازی: همه‌گیری کووید-۱۹ به تشدید فشار روانی انجامید؛ تعطیلی مدارس، آموزش مجازی، محدودیت‌های اجتماعی و بار اقتصادی هم‌زمان، موجی از اضطراب، افسردگی و احساس تنهایی را به‌ویژه در کودکان، نوجوانان، دانشجویان و خانواده‌ها ایجاد کرد.

نتایج تحقیقات مروری و مطالعات نشان می‌دهند اختلالات خواب، کاهش انگیزه و مشکلات تمرکز در دانش‌آموزان و دانشجویان افزایش یافته است.

در این میان، رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی می‌توانند هم نقش تسهیل‌کننده دسترسی به اطلاعات و خدمات را ایفا کنند و هم عامل تشدید استرس و احساس نابرابری در گروه‌های محروم باشند.

دسترسی به خدمات و خلاهای نظام حمایت روانی: یک پیام روشن پژوهش‌ها این است که دسترسی به خدمات روانی در ایران نامتناسب و ناکافی است.

طبق ارزیابی‌های ملی، بسیاری از افراد مبتلا به اختلالات روانی یا به خدمات دسترسی ندارند یا خدمات تخصصی و سیستماتیک بعد از بحران (مداخلات پساتروما، روان‌درمانی‌های سازمان‌یافته، شبکه پیگیری) در سطح لازم فراهم نیست.

نابرابری در توزیع نیروی انسانی متخصص (مانند تمرکز نیروی مجاز در کلان‌شهرها) مانعی جدی در مسیر دسترسی عادلانه به این خدمات شده است.

[@portabletext/react] Unknown block type "inlinecontent", specify a component for it in the `components.types` prop

مروری بر تاریخچه سلامت روان جمعی

سلامت روان جامعه محصول فشارهای متراکم و شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است و نمی‌توان آن را صرفا در سطح فردی تحلیل کرد.

بحران‌های اقتصادی، نابرابری اجتماعی، بی‌ثباتی سیاسی و محیط‌های پرتنش، سطح اضطراب و افسردگی را در جامعه افزایش می‌دهند و زمینه شکل‌گیری آسیب‌های روانی مزمن را فراهم می‌کنند.

در چند دهه نخست پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، جامعه با فشارها و تروماهای جمعی گسترده‌ای روبه‌رو شد که سلامت روان جامعه را عمیقا تحت تأثیر قرار داد.

در دهه ۶۰، جنگ و سرکوب‌های سیاسی مرگ، فقدان عزیزان و آوارگی را به همراه آورد و زمینه‌ساز گسترش اضطراب، افسردگی و اختلال استرس پس از سانحه شد.

در دهه‌های ۷۰ و ۸۰، تغییرات فرهنگی و توسعه فناوری نسبت به نسل قبل، چالش‌های هویتی و فشارهای روانی در خانواده‌ها، زنان و جوانان را افزایش داد.

فقدان آموزش و نبود فضای گفت‌وگو، الگوهای مقابله‌ای ناسالم مانند پرخاشگری و انزوا را تقویت کرد.

نوسانات سیاسی، به‌ویژه اعتراضات ۱۳۸۸، اضطراب و ناامیدی جمعی را تشدید کرد و پایه‌گذار بحران‌های روانی گسترده در سال‌های آتی شد.

در دهه‌های بعد نیز جامعه با بحران‌ها و فجایع پی‌درپی روبه‌رو شد که سلامت روان جمعی را به‌شدت فرسوده کرد.

دهه ۹۰ با فشارهای اقتصادی و تحریم‌های بین‌المللی همراه بود و پاندمی کرونا اضطراب و افسردگی گسترده‌ای در میان دانش‌آموزان، خانواده‌ها و جوانان ایجاد کرد.

همزمان، فجایع صنعتی و حوادثی مانند پلاسکو، سانچی، پرواز اوکراینی، متروپل، اعتراضات آبان ۹۸ و موارد مشابه، به موجی از تروما و ناامیدی در سطح جامعه دامن زدند.

در دهه ۱۴۰۰ نیز گسترش اعتراضات اجتماعی، به‌ویژه جنبش «زن، زندگی، آزادی»، سرکوب شدید، بحران‌های اقتصادی و ناکامی‌های سیاسی، احساس ناامنی روانی و کاهش اعتماد اجتماعی را به اوج رساند و زنجیره آسیب‌های روانی جمعی را عمیق‌تر ساخت.

[@portabletext/react] Unknown block type "inlinecontent", specify a component for it in the `components.types` prop

پیامدهای فردی و اجتماعی، تحلیل بحران اعتماد و مشارکت

ابعاد فردی: فشارهای طولانی‌مدت و تکرار بحران‌ها باعث کاهش امید و انگیزه شده که به‌ویژه در جوانان و دانشجویان قابل مشاهده است.

مشکلات روانی مزمن به اختلالات خواب، بی‌قراری و رفتارهای پرخطر مانند پرخاشگری یا کناره‌گیری اجتماعی منجر شده و آسیب‌پذیری در گروه‌های خاص را به‌شدت افزایش داده است.

ابعاد اجتماعی و سیاسی

فرسایش اعتماد و سرمایه اجتماعی: تجربه تروماهای جمعی و ناکامی‌ها باعث کاهش شدید اعتماد مردم به یکدیگر و به نهادهای اجتماعی و سیاسی شده است.

تضعیف مشارکت و درماندگی آموخته‌شده: اضطراب و افسردگی جمعی، انگیزه برای مشارکت اجتماعی و سیاسی را کاهش می‌دهد. افراد به‌دلیل تجربه ناکامی‌های مکرر، دچار درماندگی آموخته‌شده می‌شوند.

افزایش انزوا و تعارض: فشارهای روانی، حس انزوا و جدایی از جامعه را تقویت کرده و پایین آمدن آستانه تحمل، به افزایش خشم، پرخاشگری و تنش‌های اجتماعی منجر می‌شود. در برابر بحران‌های متوالی، جامعه به دفاع‌هایی چون انکار، طنز افراطی، پرخاشگری و کناره‌گیری متوسل شده است.

نتیجه‌گیری

رویکرد ما به سلامت روان جمعی این امکان را فراهم می‌کند که وضعیت روانی جامعه را فراتر از مشکلات فردی و علائم بالینی درک کنیم.

سلامت روان جمعی تنها به احساس فردی اضطراب یا افسردگی محدود نمی‌شود، بلکه بازتابی از تجربه‌ها و فشارهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است که جامعه طی دهه‌ها تجربه کرده است.

روان جمعی جامعه تحت تاثیر روابط فردی، ساختارهای اجتماعی و فشارهای تاریخی شکل می‌گیرد. به‌ عبارت دیگر، تجربه‌های فردی در قالب الگوهای جمعی تکرار می‌شوند و احساسات و نگرانی‌های مشترک در بین افراد جامعه شکل می‌گیرد.

علاوه بر این، آزادی‌های محدود و فشارهای بیرونی اضطراب و تنش‌های روانی گسترده‌ای ایجاد کرده‌اند که نه‌تنها افراد، بلکه کل جامعه را تحت تاثیر قرار داده است.

این فشارها در زندگی روزمره، روابط اجتماعی و حتی در تعاملات فرهنگی و سیاسی نمود پیدا می‌کنند و باعث بروز واکنش‌های جمعی می‌شوند.

همچنین، تجربه‌های جمعی تروما، مانند فجایع طبیعی، بحران‌های اقتصادی یا اجتماعی، اثرات عمیقی بر روان جامعه دارند. این تجربه‌ها در حافظه جمعی ثبت و از طریق زبان، روایت‌ها و رفتارهای اجتماعی به نسل‌های بعد منتقل می‌شوند.

به این ترتیب، روان جمعی جامعه به‌عنوان بازتابی از تعارض‌های تاریخی، فرهنگی و سیاسی قابل مشاهده است و نشان می‌دهد که سلامت روان جامعه ارتباط تنگاتنگی با شرایط اجتماعی و ساختاری دارد.

و در آخر: سلامت روان در ایران به جای آنکه در اولویت سیاست‌گذاری قرار گیرد، قربانی بی‌توجهی سیستماتیک حکومت و نهادهای رسمی شده است.

ریشه درصد بالایی از بحران‌های روانی و اجتماعی در جامعه را باید در سیاست‌های خود حکومت جست‌وجو کرد.

جنگ‌های فرسایشی و تصمیم‌های سیاسی پرهزینه، تحریم‌ها و سوءمدیریت اقتصادی، سرکوب اعتراضات اجتماعی، اعدام‌ها و حبس زندانیان سیاسی، فجایع مدیریتی مانند پلاسکو، متروپل، هدف قرار دادن پرواز اوکراینی، و حتی مدیریت ناکارآمد همه‌گیری کرونا، همگی محصول ساختار حکومتی‌ هستند.

این تصمیم‌ها نه‌تنها بحران‌های مادی به وجود آورده‌اند، بلکه با رها کردن پیامدهای روانی، سلامت روان جامعه را به بحرانی انباشته و مزمن تبدیل کرده‌اند.

در چنین شرایطی، سازمان نظام روان‌شناسی که می‌توانست مدافع مردم و ناظر تخصصی بر سیاست‌های سلامت روان باشد، عملا به نهادی اداری و صنفی تقلیل یافته و با حکومت همراهی کرده است.

این سازمان نه توانسته خدمات روانی را به صورت عادلانه توزیع کند، نه در برابر سرکوب و سانسور صدایی برای حمایت روانی از جامعه باشد، و نه حتی زیرساختی برای مداخله در بحران‌ها فراهم کند.

نبود عدالت روانی باعث شده که خدمات محدود به طبقات مرفه شهری بماند و اکثریت جامعه، به‌ویژه گروه‌های آسیب‌پذیر، بدون هیچ حمایت حرفه‌ای رها شوند.