همه در شرمالشیخ، به جز تهران
دعوت از جمهوری اسلامی ایران برای شرکت در نشست صلح شرمالشیخ را میتوان یکی از معنادارترین نشانههای تغییر در راهبرد آمریکا و متحدان عرب آن نسبت به تهران دانست.
جمهوری اسلامی اعلام کرده که از سوی مصر برای شرکت در این نشست دعوت شده، اما نکته مهمتر آن است که مصر در چنین موضوعات حساسی، بدون هماهنگی و چراغ سبز واشینگتن، اقدامی نمیکند.
از این رو، این دعوت را باید در چارچوب سیاست کلی آمریکا برای «مدیریت و یکدستسازی خاورمیانه» تحلیل کرد؛ سیاستی که پس از کاهش تنشها در غزه و حرکت کشورهای عربی به سمت عادیسازی روابط با اسرائیل، وارد مرحلهای تازه شده است.
در ظاهر، واشینگتن میگوید تهران نیز میتواند بخشی از روند صلح و حتی از امضاکنندگان پیمان ابراهیم باشد اما در واقع، این پیام نه از سر تمایل به ادغام جمهوری اسلامی در نظم منطقهای جدید، بلکه در راستای اعمال فشار نرم برای کشاندن تهران به سمت پذیرش ضمنی اسرائیل است.
به عبارت دیگر، دعوت به شرمالشیخ نوعی آزمون استراتژیک برای جمهوری اسلامی است: آیا ایران آماده است در ازای پایان فشارها و تحریمها، گامی به سوی «به رسمیت شناختن اسرائیل» – ولو غیرمستقیم – بردارد؟
در این میان، شرایط کنونی جمهوری اسلامی به گونهای است که پاسخ منفی نیز برایش هزینهزا است؛ در گوشه رینگ، با دستان خالی، آش انقدر شور شده که گزینههای جمهوری اسلامی به «رفتن یا نرفتن به شرمالشیخ» تقلیل پیدا کرده است.
برنامه هستهای جمهوری اسلامی برای مدتی نامعلوم متوقف شده، یا به گفته دونالد ترامپ، «نابود شده». در برنامه موشکی نیز، جمهوری اسلامی متحمل هزینههای گزافی شده و حملات اسرائیل ضربات سنگینی بر زرادخانه و زیرساختهای دفاعی ایران وارد کرده است.
در چنین شرایطی، ایالات متحده با بهرهگیری از ضعف نسبی جمهوری اسلامی در حوزه نظامی، فشارهای اقتصادی فزاینده، ضعف مطلق نیابتیها و تسلیم حماس، در پی آن است تا به جمهوری اسلامی بفهماند دنبال چه نوع صلح و ثباتی در منطقه است و جمهوری اسلامی نیز چارهای جز پذیرش آن ندارد؛ صلحی که بر اساس پذیرش نظم امنیتی جدید خاورمیانه استوار است، نظمی که در آن اسرائیل دیگر دشمن نیست، بلکه قدرتی تثبیتشده و مشروع در منطقه تلقی میشود.
با این حال، از منظر تهران، شرکت در چنین نشستی معادل پذیرش ضمنی تغییر در اصول بنیادین سیاست خارجی جمهوری اسلامی است.
به رسمیت شناختن اسرائیل، حتی در قالب غیرمستقیم و از طریق حضور در یک نشست مشترک، میتواند شکافی جدی در مشروعیت ایدئولوژیک نظام ایجاد کند، اما تصمیم به عدم حضور نیز به نوعی تداوم همان سیاست فعلی است که کشور را در بنبست سیاسی و دیپلماتیک قرار داده است.
این گونه است که جمهوری اسلامی از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ تاکنون، به شکل مداوم در موقعیتهای ناممکن قرار گرفته است.
اگر جمهوری اسلامی در سطح ریاستجمهوری در نشست شرمالشیخ شرکت میکرد، میتوانست معنای آغاز فصلی تازه در روابط منطقهای و شاید حتی جهانی برای جمهوری اسلامی باشد.
سفر هواپیمای پزشکیان به سمت قاهره به معنای سقوط جمهوری اسلامی در کنه ایدئولوژیکش بود. خبر از تعامل و مصالحهای تاریخی میداد. اما تکرار الگوی گذشته – یعنی امتناع از حضور در چنین فرصتهایی – بار دیگر جمهوری اسلامی را در موقعیت انزوا یا حتی شاید خطرناکتر از آن، سقوط، قرار میدهد.
به این ترتیب، معنای واقعی این دعوت نه در دوستی و احترام متقابل، بلکه در فشار و آزمونی نهفته است که آمریکا و متحدانش برای تعیین مسیر آینده جمهوری اسلامی طراحی کردهاند
جمهوری اسلامی امروز در برابر انتخابی تاریخی قرار دارد: یا با پذیرش تغییر در سیاست منطقهای خود به بخشی از نظم جدید بدل شود، یا با تداوم سیاستهای گذشته، باید هزینه انزوا و فرسایش اقتصادی و امنیتی را بیش از پیش بپردازد. تا اینجا انتخاب جمهوری اسلامی روشن بوده و سرنوشت آن انتخاب نیز هر روز روشنتر میشود.